تنهایی ...

ساخت وبلاگ

امروز صبح بچه خاله به دنیا اومد تنهایی ......

ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 4:20

دیشب مامان رفت بیمارستان پیش خاله. منم خانه داری کردم.صبح بیدار شدم نماز خوندم آجیم و بیدار کردم سماور روشن کردم چایی درست کردم میز صبحونه پهن کردم. بابام و بابابزرگم صبحونه خوردن داغ و تازه. ظرف از دیشب مونده بود بشقاب هاشو شستم خورش سبزی بار گذاشتم این بین رفت و آمد هم خودم صبحونه خوردم با نونی که دیگه داغ نبود و چایی ولرمی که خیلی رو سماور مونده بود سنگین شد:))) برنج و گفتم بابام بشوره شست آبش کرد دیدم نه یه بار دیگه هم باید آبش و خالی کنم آبش و خالی کردم دوباره آب کردم سماور آب نداشت آبش کردم نسوزهساعت نه و نیم رفتم بیرون تا دوازده و نیم اومدم خونه برنج درست کردم بقیه ظرفا رو شستم جاروبرقی کشیدم. یه بار هم برنجم سوخت چون اصلا حواسم بهش نبود و یادم نبود برنج هم گذاشتم. کته درست میکنم. قبل از دم کردن سوخت. در نتیجه قابلمه شو عوض کردم و دم کردم. دیگه قابلمه نداشتیم تنهایی ......ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 4:20

آدم علم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه میشه یکی مثل استاد رستمی. توی زندگیش فقط به فکر خودشه. سر سوزنی برای بقیه اهمیت قائل نیست. ازش متنفرم.

دوهفته ست من با بدبختی میرم دانشگاه سرکلاسش بشینم و یکهو کلاسش رو کنسل می‌کنه. آره مجبور نیستم برم ولی هستن تو کلاسش دانشجوهای دیگه ای که این درس رو افتادن و سه شنبه ها فقط به خاطر این استاد از راه دور پا میشن میان دانشگاه.

تنهایی ......
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 4:20

تصمیم خیلی سختیه انواع و اقسام فکرها تو ذهنمه، بعضی هاش مثبت و شفاف و بعضی هاش نگران کننده. نمیدونم. نمیدونم. خدایا تنهایی ......
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 12 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 14:06

تموم شد. از تصمیم گیری هم آزاد شدم.ما واقعا به هم نمیخوردیم. من کسی رو می‌خوام که همسطح خودم باشه یا کمی بالاتر، ولی طرف مقابلم خیلی بالاتر از من بود از لحاظ پختگی. و اینکه میخواست من از خواسته های خودم کناره گیری کنم ولی به قول مریم الف:ببین من اونجوری که تو رو میشناسم میخوای بعدا تو جامعه باشی و یه کاره ای بشی. داری برا این تلاش میکنی. وقتی یکی بیاد مانعت بشه، کل استعداد و انگیزه ات رو بگیره، تا اخر عمرت حسرتش تو دلت میمونه.و این واقعا تعریف درستی از من بود.این پست هم بمونه از اولین تجربه ام:) تنهایی ......ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 14 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 14:06

دیشب با مریم الف و زهرا حرف میزدم و دوتاشون یه چیزی بهم گفتن.مریم:خیلی برام عجیب شد یهو. تو همش میگی من با خودمم مشکل دارم. بعد هی میگفتی من نمیتونم با خودم کنار بیام چه برسه به یکی دیگه. عجیب بود که یکی رو راه دادید خونه.و بهش جواب دادم کهآدما تغییر می‌کنند. من مشاوره رفتم، خیلی مشکلاتی که فکر میکردم دارم رو حل کردم و دارم حل میکنم.خیلی رو خودم تمرکز کردم. چون یاد گرفتم باید چیکار کنم دیگه فکر اضافی نمیکنم دیگه گریه نمیکنم دیگه آزادم. همیشه تو پیدا کردن این ۵۰ بین ۰ و ۱۰۰ مشکل داشتم.زهرا:(به زهرا گفتم که من خیلی تغییر کردم و پرسید چیشد که اینجوری شدی و گفتم سعی کردم با خودم کنار بیام پیش مشاور هم رفتم و بهم راهکار داد.) بعدش گفت:خیلی خوب شدی صبور شدی نمیدونم از بعضی چیزا ناراحت میشی و به رو نمیاری یا واقعا اهمیتش برات کم شده. خیلی خوب مدیریت میکنی همه چیزو جدیدا.بهش گفتم قطعا ناراحتی هست ولی کمتر هست. و با چیزایی که یاد گرفتم بهتر مدیریت میکنم. ارزش خودمو هم بیشتر میدونم برای یه ناراحتی هایی.و دلم میخواست بهش بگم که آره، اهمیت یه چیزایی برام کمتر شده، چون اهمیت بعضی آدما هم واسم کمتر شده. واقعا هیچ کسی نیست که اونقدر روش حساب کنم و بعد هم خودم ازش انتظار داشته باشم و انتظارمو برآورده نکنه. و سعی میکنم قضاوت هم نکنم. ولی خویشتن داری کردم و نگفتم.+ درباره قضاوت نکردن امروز اینجوری بود که از دیشب زهرا داشت مدل دستبند برای خودش و مرضیه انتخاب میکرد. ناراحت بودم اولش ولی بعد زدم به در بی‌خیالی. چون به اون ۵۰ بین ۰ و ۱۰۰ رسیدم. از صبح هم خونه بود و حوصلش که میرفت میومد پیویم. تا الان داشتم جوابشو میدادم. دوباره یکم رفتم تو خودم و داشت حالم گرفته میشد چون به خودم میگفتم چطور هفته ه تنهایی ......ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 13 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 14:06

فیلم تنها در خانه ۱ رو حدودا یک ماه پیش دانلود کرده بودم، ولی ندیده بودمش. امشب باعث شد با دیدنش اخلاقم بیاد سر جاش.

حالا شاید براتون سوال باشه چرا فیلم قدیمی؟ چون اولا من خیلی فیلم دانلود نمیکنم نگاه کنم، دوما اینکه خیلی این فیلمو تو بچگیم دوست داشتم. خاطره خیلی خوبی داشتم ازش.

تنهایی ......
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 17:13

به شدت حوصلم رفتهنه کاری دارم بکنم نه جایی دارم برم. درواقع کار که هست، ولی حوصلشونو ندارم. نقاشی کشیدن و زبان خوندن و پاک نویس جزوه درس طراحی الگوریتم هست ولی دلم تفریح میخواد :(آها اینو نگفتم، از استاد رستمی اجازه گرفتم که برم سر کلاس های طراحی الگوریتمش. این هفته اولین جلسه بود رفتم. پیش الهه نشستم. دوستای الهه میگفتن تو چرا اومدی تو که دیگه تهران قبول شدی تنهایی ......ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 19 تاريخ : جمعه 3 آذر 1402 ساعت: 15:55

منم خوب میتونم به روی خودم نیارم، در صورتی که توی دلم آشوبه ها.... درست مثل خودت. تنهایی ......
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 10 تاريخ : جمعه 3 آذر 1402 ساعت: 15:55

هر وقت که میخوام از خودم انتقام بگیرم. .. آهنگ بد شاهین نجفی رو پلی میکنم ... ناخن میکشه رو مغزم ... دلم می خواد جیغ بزنم ... اما جلو د تنهایی ......ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : starry-night بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 11:35